سفارش تبلیغ
صبا ویژن

میکده جنون-نوای مداحان اصفهان

ابراهیم هادی اسوه ی شجاعت ، رشادت ، مروت ، دیانت و  صاحب مدال شهادت است .

دلم گرفت و آمدم بعد از مدتها برایت بنویسم ای ابراهیم .....

همه از من سراغ صاحب خانه ام را می گیرند .

می پرسند این ابراهیم شما کجاست ؟

می گویم : نمی دانم

می پرسند نشانی از او داری؟

می گویم :نه ، اما می گویم که اینها نشانی نمی خواهند فقط منتظرند که صدایشان کنید، همین و بس . راست گفتم ؟؟؟

 

می پرسند از او چه می دانی که مهمان خانه اش شدی؟

و من می گویم نامت را در جایی دیدم و از تو خواندم ،از تو خواندن همانا و دنبالت گشتن همانا .

می پرسند چرا همیشه از خدا خواست که گمنام بماند ؟

شاید این باشد پاسخت که گمنامی صفت یاران خداست .

صدایت می زنم ، می دانم مهمان نوازی اما کمی با من حرف بزن !!! کمی صدای این بنده ی خطاکار را بشنو ،واسطه ای شو بین من و بین پروردگار. در سرای بی نور دلم ،تو نوری از عشق به خدا را در وجودم دوباره روشن کردی .یادت هست چه چیزهایی به تو گفتم ...

یادت هست خواسته های مرا ؟

اذان تو در میدان نبرد لرزاند دلهایی را نه دل خودی بلکه دل بیگانه را ، درست است ؟ پس منتظریم یک اذان هم در گوش ما بگو شاید دلمان بلزرد و دیگر منتظر لرزشهای بعدی نباشد ...

کاش می شد ....

از تو که می خوانم گاه دلم می گیرد و اشک بر رخ می نشانم ....

با این دل ویران شده نجوا می کنم که ای دل تا کی خودت را به دست احساست می سپری ؟تا کی نفس، باید تو را کشان کشان ببرد ؟تا کجا می خواهی پیش روی؟ فقط ادعایت می شود ؟؟؟

چه زیباست داستان زندگیت که به یادگار نهادی .اگر زیبا باشی زیبا خواهی ماند .تو خوب زیستی و حال زیبایی ات برای همگان جلوه می کند .

دریایی که در آن گام نهادی پر بود از صیادان، اما تو فقط خورشید را می دیدی و پیش می رفتی ، اگر در دام اسیرهم می شدی خود را رها می کردی که باز پیش بروی .چه دستانی را که نگرفتی و سوی روشنایی نبردی .چه وجودهایی را که از تور صیادان رها نکردی و به دل دریا نسپردی .چه زیبا رفتی به سویش ای اسوه ی شجاعت و ایثار .

گاه که دلم می گیرد .با خود می گویم آیا نگاهی هم به ما می کنی یا نه ؟؟؟

شاید عجیب بود برای خیلی ها و جای سوال که چرا از میان همه خوبان درگاه مقرب خدا من خانه تو را برگزیدم ؟ چرا مهمان خانه تو شدم ؟چرا برایت می نویسم و از خود می گویم ؟

برای خودم هم عجیب بود اما می دانی چرا ؟

  

 

 

نوشته شده توسط علمدار
وبلاگ کانال کمیل

 




تاریخ : یکشنبه 94/2/6 | 10:10 عصر | نویسنده : مهدی یزدانی زازرانی | نظر

  • paper | فروش لینک | فروش بک لینک