زندگی علامه طباطبایی را میتوان به چهار دوره تقسیم کرد:
دوره کودکی و نوجوانی
در سال 1281 در تبریز متولد شد. در پنج سالگی مادر و در نه سالگی پدر خود را از دست داد. وصی پدر او و تنها برادرش علامه الهی را برای تحصیل به مکتب فرستاد. تحصیلات ابتدایی شامل قرآن و کتب ادبیات فارسی را از 1290 تا 1296 فراگرفت و سپس از سال 1297 تا 1304 به تحصیل علوم دینی پرداخت و به تعبیر خود «دروس متن در غیر فلسفه و عرفان» را به پایان رساند.
خود درباره دوران تحصیلش نوشتهاست: «در اوایل تحصیل که به صرف و نحو اشتغال داشتم، علاقه زیادی به ادامه تحصیل نداشتم و از این رو هر چه میخواندم نمیفهمیدم و چهار سال به همین نحو گذراندم. پس از آن یک باره عنایت خدایی دامن گیرم شده عوضم کرد و در خود یک نوع شیفتگی و بیتابی نسبت به تحصیل کمال، حس نمودم. به طوری که از همان روز تا پایان ایام تحصیل که تقریباً هفده سال طول کشید، هرگز نسبت به تعلیم و تفکر درک خستگی و دلسردی نکردم و زشت و زیبای جهان را فراموش نموده و تلخ و شیرین حوادث در برابر میپنداشتم[کذا]. بساط معاشرت غیر اهل علم را به کلی برچیدم. در خورد و خواب و لوازم دیگر زندگی، به حداقل ضروری قناعت نموده باقی را به مطالعه میپرداختم. بسیار میشد به ویژه در بهار و تابستان که شب را تا طلوع آفتاب با مطالعه میگذرانیدم و همیشه درس فردا را شب پیش مطالعه میکردم و اگر اشکالی پیش میآمد با هر خودکشی بود حل مینمودم و وقتی که به درس حضور مییافتم از آنچه استاد میگفت قبلا روشن بودم و هرگز اشکال و اشتباه درس را پیش استاد نبردم»[2].
در قم
علامه طباطبایی بعد از مدتی اقامت در تبریز تصمیم میگیرد به قم برود و بالاخره تصمیماش را در سال 1325 عملی میکند.
فرزند علامه طباطبایی در این مورد میگوید: «همزمان با آغاز سال 1325 وارد شهر قم شدیم... در ابتدا به منزل یکی از بستگان که ساکن قم و مشغول تحصیل علوم دینی بود وارد شدیم، ولی به زودی در کوچه یخچال قاضی در منزل یکی از روحانیان که هنوز هم در قید حیات است اتاق دو قسمتی، که با نصب پرده قابل تفکیک بود اجاره کردیم، این دو اتاق قریب بیست متر مربع بود.
طبقه زیر این اتاقها انبار آب شرب منزل بود که، در صورت لزوم بایستی از درب آن به داخل خم شده و ظرف آب شرب را پر کنیم.
چون خانه فاقد آشپزخانه بود پخت و پز هم در داخل اتاق انجام میگرفت - در حالی که مادر ما به دو مطبخ (آشپزخانه) 24 متر مربعی و 35 متر مربعی عادت کرده بود که در میهمانیهای بزرگ از آنها به راحتی استفاده میکرد - پدر ما در شهر قم چند آشنای انگشت شمار داشت که یکی از آنها مرحوم آیتالله حجت بود. اولین رفت و آمد مرحوم علامه به منزل آقای حجت بود و کم کم با اطرافیان ایشان دوستی برقرار و رفت و آمد آغاز شد.»
علامه طباطبایی در ابتدای ورودش به قم به قاضی معروف بود، چون از سلسه سادات طباطبایی هم بود، خودش ترجیح داد به طباطبایی معروف شود.
با ظاهری ساده؛ عمامهای کوچک و قبایی از جنس کرباس آبی رنگ و دگمههای باز قبا و بدون جوراب با لباس کمتر از معمول، در کوچههای قم تردد داشت و در ضمن خانه بسیار محقر و سادهای داشت.»[3]
تدریس در قم
برطبق نقل دینانی، پس از مدتی که بهاصرار برخی علما مجلس درس روزانه? اسفار او تعطیل شد، با اصرار طلاب، تدریس شفا را آغاز نمود. در این میان، وی به تشکیل کلاسهای شبانه? اسفار پرداخت که هفتهای دو شب (شب پنجشنبه و جمعه) و به صورت سیار در خانه? شاگردان تشکیل میشد و تعداد معدودی (کمتر از 10 تن) شاگرد ثابت در آن شرکت میکردند. حضور در این کلاسها بدون اجازه? خود او مقدور نبود. دینانی معتقد است محتوای این کلاسها بیشتر درس خارج فلسفه بود.[4]
دینانی در مصاحبه صوتی از تاریخ آموزش فلسفه در حوزه علمیه قم و خاطراتشان درباره استاد خود علامه طباطبایی می پردازند که در اینجا
ا
تألیفات و آثار
علامه طباطبایی دو اثر شاخص دارد، که بیشتر از سایر آثار وی مورد توجه قرار گرفتهاست.
نخست تفسیر المیزان است، که در 20 جلد و طی 20 سال به زبان عربی تالیف شدهاست. در این تفسیر، از روش «تفسیر قرآن به قرآن» استفاده شدهاست، و علاوهبر تفسیر آیات و بحثهای لغوی در بخشهایی جداگانه با توجه به موضوع آیات مباحث روایی، تاریخی، کلامی، فلسفی و اجتماعی نیز دارد. این اثر به دو شکل منتشر شدهاست: نخست در چهل جلد، و سپس، در 20 جلد. این اثر توسط سیدمحمد باقر موسوی همدانی به زبان فارسی ترجمه شدهاست.
اثر مهم دیگر او اصول فلسفه و روش رئالیسم است. این کتاب شامل 14 مقاله? فلسفی است، که طی دهههای 20 و 30 شمسی تالیف شده و توسط مرتضی مطهری و با رویکرد فلسفه? تطبیقی شرح داده شدهاست.[7] این کتاب نخستین، و یکی از مهمترین کتابهایی است که به بررسی مباحث فلسفی، با توجه به رویکردهای حکمت فلسفی اسلامی و فلسفه? جدید غربی پرداختهاست.[نیازمند منبع]
آثار محمدحسین طباطبایی (به استثنای تفسیر المیزان) را میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف- کتابهایی که به زبان عربی نگاشته شدهاند.
ب- کتابهایی که به زبان فارسی نگاشته شدهاند.
- کتابهای به زبان عربی
- شرحی کوتاه بر دیگر آثار
- بدایه الحکمه
-
- کتابی که یک دوره تدریس فشرده فلسفه برای دوستداران علوم عقلی در قم و سپس دانشگاههای کشور شد.
- نهایه الحکمه
-
- این اثر برای تدریس فلسفه با توضیحی بیشتر، عمقی افزون تر و سطحی عالی تر تدوین شدهاست.
- حاشیه بر کفایه
-
- کتابی اصولی پیرامون قوانین استنباط است.
- مجموعه? مذاکرات با پروفسور هانری کربن
-
- او که محققی فرانسوی است پیرامون چگونگی شیعه و مباحث اعتقادی و... مذاکراتی با وی داشته که در این کتاب وجود دارد.
- رساله انسان قبل از دنیا، در دنیا و بعد از دنیا
-
- این کتاب که اکنون با نام «انسان از آغاز تا انجام» ترجمه شدهاست مباحثی مفید از عوالم سه گانه ماده، مثال و عقل مطرح کرده و پیرامون شبهات و دغدغه خاطر جوانان مطالبی بسیار مفید و لازم ارائه کردهاست.
- در محضر علامه طباطبائی
-
- این کتاب توسط محمد حسین رخشاد نوشته شدهاست و شامل پرسشها و پاسخهای زیادی در موضوعات مختلف از علامهاست.
- شیعه در اسلام
-
- علامه این کتاب را برای معرفی عقاید شیعه به طور عقلانی نوشتهاست.
- ولایتنامه
-
- این یک رساله عرفانی از وی است که همایون همتی آن را ترجمه کردهاست و انتشارات روایت فتح آن را منتشر کردهاست.
شاگردان
قابل توجهاست بخش بزرگی از رهبران روحانی انقلاب ایران شاگردان مشترک سیدمحمدحسین طباطبایی و روح الله خمینی هستند. علامه شاگردان زیادی تربیت کرد، که در زیر نام مهمترین آنها ذکر میگردد:
همچنین بسیاری از روشنفکران در جلسات مباحثه از ایشان بهره گرفتند. از آن جمله میتوان به جلسات مباحثه با پروفسور هانری کربن اشاره کرد، که دکتر سید حسین نصر و بسیاری دیگر در آن حضور داشتند و یا جلساتی که در تهران برگزار میشد و افرادی نظیر داریوش شایگان در آن حاضر بودند..
علامه طباطبایی خود درباره این مذاکرات میگوید: بنا به گفته کربن تا کنون مستشرقین، اطلاعات مربوط به اسلام را از اهل تسنن اخذ میکردند و در نتیجه، حقیقت مذهب تشیع آن گونه که شایستهاست، به دنیای غرب معرفی نشدهاست. بر خلاف باور مستشرقین گذشته، اعتقاد من این است که تشیع یک مذهب حقیقی و اصیل و پابرجاست و دارای مشخصات یک مذهب حقیقی است و غیر از آن است که به غرب معرفی کردهاند. آن چه پس از پژوهشهای علمی بدان رسیدهام، این است که به حقایق معنویت اسلام از دریچه شیعه - که نسبت به این آیین واقع بینی دارد باید نگاه کرد. از این رو کوشیدهام این مذهب را به نحوی که باید و در خور واقعیت آن است، به جهان غرب معرفی کنم. بسیار علاقه مندم که با رجال علمی و مشاهیر این مذهب از نزدیک تماس بگیرم و با طرز فکر آنان آشنا شوم و در بررسی اصول و مبانی شیعه، از این بزرگان کمک گرفته و نسبت به هدف خود روشن تر شوم.[8]
نمونه اشعار
در این شعر منحصر بفرد، بجز لغت حلاج که اسم خاص عربی است، عموم لغات فارسی انتخاب شدهاند.
همی گویم و گفتهام بارها | بود کیش من مهر دلدارها |
پرستش به مستیست در کیش مهر | برونند زین جرگه هشیارها |
به شادی و آسایش و خواب و خور | ندارند کاری دلافگارها |
بجز اشک چشم و بجز داغ دل | نباشد به دست گرفتارها |
کشیدند در کوی دلدادگان | میان دل و کام دیوارها |
چه فرهادها مرده در کوهها | چه حلاجها رفته بر دارها |
چه دارد جهان جز دل و مهر یار | مگر تودههایی ز پندارها |
ولی رادمردان و وارستگان | نیازند هرگز به مردارها |
مهین مهرورزان که آزادهاند | بریدند از دام جان تارها |
به خون خود آغشته و رستهاند | چه گلهای رنگین به جوبارها |
بهاران که شاباش ریزد سپهر | به دامان گلشن ز رگبارها |
کشد رخت سبزه به هامون و دشت | زند بارگه گل به گلزارها |
نگارش دهد گلبن جویبار | در آیینه? آب رخسارها |
رود شاخ گل دربر نیلوفر | برقصد به صد ناز گلنارها |
درد پرده? غنچه را باد بام | هزار آورد نغز گفتارها |
به آوای نای و به آهنگ چنگ | خروشد ز سرو و سمن تارها |
به یاد خم ابروی گلرخان | بکش جام در بزم میخوارها |
گره را ز راز جهان باز کن | که آسان کند باده دشوارها |
جز افسون و افسانه نبود جهان | که بستهاست چشم خشایارها |
به اندوه آینده خود را مباز | که آینده خوابیست چون پارها |
فریب جهان را مخور زینهار | که در پای این گل بود خارها |
پیاپی بکش جام و سرگرم باش | بهل گر بگیرند بیکارها |
پرنیان80
.: Weblog Themes By Pichak :.